پروفايل من قالب هاي نايت نما |
عاشقانه با من باش... عشق فقط کنار هم بودن نیست... عشق فقط حرف عاشقانه نیست... عشق فقط ظاهر نیست... عاشق که باشی... حتی اگر نباشم... تو عاشقانه با منی... عشق یعنی من و تو ... در ماورای تمام فاصله ها... من از تمام اسمان یک باران را می خواهم واز تمام زمین یک خیابان را واز تمام تو یک دست که قفل شده در دست من... این طور نمیشود.. باید همیشه یک غریق نجات کنارم باشد غرق فکرت شدن اصلا دست خودم نیست چه قدر سرد است وقتی... میخواهمت و نیستی هر شب از پشت صفحه ی موبایل در اغوشم میگیری و نمی دانی چه ارا مشیست همین اغوش خیالی فرق نمی کند لنز دوربین بر روی چه تنظیم باشد تنها تصویر توست که در چشم من قاب می شود لغت نامه های دنیا را باید اتش زد جلوی واژه ی نبودن نوشته اند:عدم حضور شخصی یا کسی همین... چه قدر نبودن تو را ساده فرض کرده اند وقتی تو نیستی شادی کلام نامفهومی است ودوستت می دارم رازی است که در میان حنجره ام دق می کند و من چگونه بی تو نگیرد دلم؟ این جا که ساعت و ایینه وهوا...به تو معتادند یادم باشد بگویمت دیگر از این لبخندهاان هم ناگهانی نثار چشم های بی قرارم نکنی دلم طاقت این همه عاشقی را یک جا ندارد خدایا... جانم را بگیر ولی زندگی من اوست تو را قسم... زندگی ام را نگیر در ذهن زنانه ی من ... مرد یعنی تکیه گاهی امن یعنی بوسه ای از روی دوست داشتن بدون اندکی شرم در ذهن زنانه ی من... مرد یعنی کوه بودن.پرازسخاوت پر از حیای مردانه و در کنار این ابهت لوس شدن های کودکانه در ذهن زنانه ی من... مرد یعنی دوست میدارمت و تو هر لحظه بامنی تو مردی... من بی تو با تمام افرینش بیگانه ام همه ی داشته های عاشقانه ام سهم بودنت اوج شکوفایی بودنم با تو معنا می گیرد همدمانه تا همیشه خاطره ی عاشقانه خواهد بود دوستت دارم ... تو را ... لحظه های با تو بودن را .. همه ی ثانیه هایی که بوی تو را می دهد دل تنگی برای تو نمی دانم چه طور می گذرد اما برای من انگار خنجر بر گلویم گذاشته اند اما نمی برند... وقتی تو نیستی ... شادی کلام نا مفهومی است ودوستت می دارم رازی است که در میان حنجره ام دق می کند ومن چگونه بی تو نگیرد دلم ؟ این جا که ساعت و ایینه و هوا ...به تو معتادند اهای بهار!حواست جمع باشد...که دور تو و تمام شاعرانه ها را خط خواهم کشید...!اگر با امدنت ...او...حتی یک سرفه کند
داغ ترین اغوش را از تنت
وشیرین ترین بوسه هارا از لبانت بیرون میکشم به تلافی تمام روز هایی که می خواهمت ونیستی
دختر نیستم اگر دخترانه پای عشقم نایستام من از قبیله ی زلیخا امده ام ان قدر عشقت را جار می زنم تا خدا برایم کف بزند... فرق نمی کند فرشته باشی یا ادم یوسف باشی یا سلیمان دخترانه پای عشقم می ایستم تو فقط مردانه دوستم داشته باش گرما یعنی نفس های تو.دست های تو.اغوش تو...!و من به خورشید ایمانی ندارم بعضی وقتا از شدت دل تنگی گریه که هیچ دلت می خواهد های های بمیری در تلاطم اغوشت احمقانه است شناگر ماهری بودن در تو تنها باید غرق شد باید حواسم را جمع کنم ان قدر جاذبه داری که تا بند افکارم را شل می کنم تنهایم می گذارند و دور تو جمع میشوند کل دنیا هم بگویند دوستم دارند ...فایدهای ندارد اما دوستت دارم های تو چه غوغایی می کند در دلم !!!! پلک هایم را به امید دیدن تو می بندم در ماورای خیال... جایی که هیچ کس ... نتواند تو را از من بگیرد سر به هوا نیستم اما همیشه چشم به اسمان دارم حال عجیبی است دیدن همان اسمان که شاید تو دقایقی پیش به ان نگاه می کردی به تو نیاز دارم مثل ادم به حوا... نه نه مثل ادم به هوا... همین که هستی .... همین که لا به لای کلماتم نفس میکشی ...راه میروی و در اغوشم میگیری ...همین که پناه واژه هایم شده ای ...همین که سایه ات هست ...همین که کلماتم از بی تویی یتیم نشده اند ...کا فی است برای یک عمر او سوم شخص مفرد نیست ... او همه ی زندگی من است اری اغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست ادمی غرورش را بیش تر از تمام داشته هایش دوست دارد پس ببین اگر غرورش را به خاطر تو نادیده بگیرد چه قدر دوستت دارد گاهی ان قدر دل تنگت می شوم که اگر بفهمی از نبودنت خجالت میکشی دیوانه ام می کند این که زنده زنده نیمی از من را جا کنند لطفا تا زنده ام بمان عشق خیس شدن دو دلدار زیر باران نیست عشق ان است که من چتر خود را روی او بگیرم و او نداند که چطور خیس نشد زیر باران..... من که نباشم دنیا یک من کم دارد تو که نباشی من یک دنیا کم دارم تمام غصه های دنیا را با یک جمله می توان تحمل کرد: خدایا!می دانم که می دانی دیگر به دنبال همراه اول نیستم این روزها اول راه همه همراهند باید به دنبال همراه اخر گشت همراهی تا اخرین قدم ها... گاهی نباید باشی تا بدونی بودنت برای کی مهمه اون وقت است که می فهمی اصلا نباید باشی
خدایا برای داشتنش باقسمت می جنگم پس خط و نشان جهنمت را به رخم نکش که جهنم تر از نبودنش را سراغ ندارم تو عادلانه حکم کن من بی بهانه برای تو می میرم نداشتن تو یعنی این که دیگری تو را دارد نمی دانم نداشتنت سخت است یا این که دیگری تو را داشته باشد خدایا اندکی نفهمی عطا کن تا زندگی کنیم مردیم از بس فهمیدیم و به روی خود نیاوردیم |